
مدیریت ارتعاشات جذب
ملا دلباخته دختر کدخدا شده بود. او از هر فرصتی برای ابراز عشقش استفاده میکرد. روزی از جانب عموی ملا نامهای رسید که وضع او را ناگوار توصیف میکرد. درنتیجه پدر ملا وی را برای پرستاری و مراقبت از برادرش به محل زندگی او در شهری دور فرستاد.
ملای عاشق پیشه، برای اثبات دلدادگی خود و اینکه دخترک را هرگز فراموش نخواهد کرد به وی قول داد هر روز برایش نامه بنویسد. از آن به بعد هر روز نامهرسان در خانه کدخدا را دقالباب میکرد. دختر کدخدا نیز برای دریافت نامه خود را شتابان به درب منزل میرساند.
به نظر شما این داستان چه فرجامی داشت؟ آیا ملا به وصال یار رسید؟
بله… بالاخره نامهنگاری روزانه اثر خود را گذاشت و دختر کدخدا ازدواج کرد. اما نه با ملا… بلکه با نامهرسانی که هر روز او را بواسطه نامههای ملا میدید.
آنچه بینی دلت همان خواهد
“هاتف اصفهانی”
در روانشناسی اجتماعی، مجاورت و آشنایی (familiarily) از مولفه های مهم “دوست داشتن” محسوب میشود. بر این اساس افراد جذب و علاقمند کسانی میشوند که در مجاورت و نزدیکی آنها قرار دارند و با آنها در پیوندند. کسانی را که بیشتر میبینیم بر افراد ناآشنا و غریبه ترجیح میدهیم.
اصل مجاورت و احساسات
اصل مجاورت در شناخت درمانی نیز صادق است. در این رویکرد گفته میشود که اندیشه و هیجان با هم همسازی دارند. یعنی اندیشه منفی روحیه منفی و اندیشه مثبت روحیه مثبت جذب میکند. روحیه ما نه بواسطه اتفاقات که برداشتی که از آنها داریم رقم میخورد. شناخت درمانی سهم عمدهای به آنچه در درون رخ میدهد (افکار واندیشهها) قایل است تا اتفاقات دنیای بیرون.
اصل مجاورت و جذب خواسته
این رابطه در نظریه موضوع راز (جذب خواستهها وآرزوها) نیز قابل مشاهده است: هماهنگی فکر و واقعیت.
براساس تئوری جذب انسان رابطه تلهپاتیک و فراروانی با خواستهها و اهداف خود دارد. به این ترتیب که هرچه بیشتر به برنامهها و اهداف خود فکر کنید و آنها را بر پرده ذهن خود به نمایش بگذارید (تصویرسازی ذهنی) احتمال جذب و رویارویی با آنها افزایش مییابد.
البته باید توجه داشت که توجه صرف بر افکار مهم نیست بلکه کیفیت احساسی افکار مهمتر است. یعنی باید دقت داشت با چه حس و ایمانی جملات تاکیدی گفته شده و تصاویر ذهنی شکل میگیرد. گو اینکه اگر کسی به شما بگوید من تو را دوست دارم (یک جمله) اما احساسی هماهنگ با پیام و جملهای که بیان نموده در گفتارش مشاهده نشود مثلا لحن بیتفاوتی در جملهای که بیان شده مشاهده کنید شما آن را جدی نخواهید گرفت و باورش نخواهید کرد.
تاکید و تمرکز بر ایدهآلهای زندگی سنگ بنای وقوع پدیدههای همزمانی است که شما را به خواستههایتان نزدیکتر میکند.
اصل همزمانی به رویدادهایی اشاره دارد که در یک زمان اتفاق میافتد. احتمالا شما نیز تجربه داشتهاید وقتی به اهدافتان میاندیشید رویدادها و اتفاقاتی همزمان با این مساله رخ میدهد که کاملا در راستای هدف مورد نظر است و به شکل معجزهآسائی شرایط تحقق هدف را فراهم میکند. گاه شما با بیان این جمله که “کاش از خدا چیز دیگری خواسته بودم” تعجب خود را به این همزمانی ابراز میکنید.
رسم وفا را بیوفا از غم نیاموزی چرا؟
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر میزند
شاعر نمی داند با پروراندن افکار اضطرابی و منفی هر شب هیجانات ناسالمی چون غم و ناراحتی را به نزد خود فرا میخواند در حالیکه “هدف اندیشی” موجبات شادی و امیدواری را فراهم میکند.
به رویاهایتان بیندیشید تا روحیه لازم برای مبارزه با موانعی که شما را از زندگی رویایی دور میکند بدست آورید.
هر روز در ذهنتان سری به زندگی ایدهآلتان بزنید تا زندگی ایدهآل را در دنیای واقعی ببینید.
بجای تمرکز به آنچه نمیخواهید به موضوعاتی فکر کنید که مشتاق تجربه آنهائید.
به اهدافتان بیندیشید تا اهدافتان نیز به شما فکر کنند و جذب شما شوند.
وقتی افکار غمگینانه را فراموش میکنید، غمها نیز شما را فراموش میکنند. درنتیجه اتفاقات و حوادث ناخوشایند نیز دست از سر شما بر میدارند.
به خوشبختی لبخند بزنید تا خوشبختی به شما لبخند بزند.
به اهدافتان متعهد باشید برای آنها وقت بگذارید. در راستای نزدیک شدن به آنها قدمهای موثر بردارید. به آنها فکر کنید. افکار کیفی (فکر توام با ایمان و هیجان نه افکار اضطرابی و ترس نرسیدن) در سر بپرورانید. به کائنات علاقه و اشتیاق خود به خواستههایتان را اثبات نمائید. درادبیات جذب فکر کردن درباره موضوعی نوعی دعوت تلقی میشود. دعوتی که به دیدار منتهی خواهد شد. به هرچه بیشتر بیندیشید احتمال فراخوانی و تجربه آن در زندگی واقعی بیشتر خواهد شد. فقط بیاد داشته باشید وقتی میخواهید دعوتنامه یا فراخوانی را ارسال کنید خودتان نیز نامهرسان آن باشید….
میشود با نظریه جذب در مدت کوتاهی به خواسته رسید؟
این سئوالی است که دیروز یکی از خوانندگان کتابهایم از من پرسید.
متاسفانه یکی از مشکلات ما وجود برداشتهای سطحی و غیر واقعبینانه از مساله جذب است (نمیگویم قانون جذب که یکی از سوء برداشتها همین است: قانون در ادبیات علم تعریف و جایگاه مشخصی دارد که فعلا مجال پرداختن به آن نیست هر که بگوید قانون جذب بدانید از علم به معنای دقیق کلمه آن (science) چیزی نمیداند)
تصور کنید فینال مسابقات قهرمانی جهان در یکی از رشتههای ورزشی مثلا وزنهبرداری است. وزنهبرداری را تصور کنید که روی صحنه میآید و در یک دقیقه نفسگیر در جدال با وزنه سنگین قهرمان جهان میشود. یا کشتی گیری در یک مسابقه چند دقیقهای عنوان قهرمان جهان را بدست میآورد.
همهچیز در عرض چند دقیقه مشخص میشود. اما برای بدست آوردن آن به سالها تلاش منظم، پشتکار مثال زدنی، تن به تمرینات دادنهای طاقتفرسا، صدها تجربه ناکامی و شکست داشتن احتیاج است.
اگر فرد ناآگاهی بگوید برای قهرمان جهان شدن فقط باید در چند روز با تعدادی رقیب مبارزه کرد و پیروز شد همانقدر این حرف سادهلوحانه است که کسی بگوید میشود با کمک چیزی بنام نظریه جذب به سرعت به خواستههای شخصی رسید.
شاید بتوان در مدت کوتاهی با تمرکز و تامل شاهد تغییرات ملموسی در حوزههایی از زندگی بود اما برای اینکه فرد به نهایت خرد و قدرت جذب بالا و توان درونی برسد باید سالها تجربه فراز و فرودهای زندگی، آزمون خطاهای متعدد، استفاده از راهنمائیهای مفید را در کارنامه خود داشته باشد.
موسی با یک عصا به زمین انداختن اژدها ظاهر کرد و رهبری تحولات سیاسی بزرگی در جامعه خود را بدست گرفت. اما به یاد داشته باشید ده سال چوپانی در غربت یکی از هزینههای کوچکی بود که او برای رسیدن به این سطح از توانائی پرداخت.
با قدرت خلق و جذب شما میتوانید در مدت کوتاهی کارهای بزرگ انجام دهید اما برای رسیدن به این خرد و اقتدار سالها تجربه و تلاش متداوم لازم است.
نویسنده مقاله: مسعود لعلی
این مقاله در مجله راز نیز به چاپ رسیده است.