
(خروج از منطقه امن زندگی)
ضرب المثل “سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند” درمقام توصیه به دردسرگریزی و اجتناب از شرایط امن و راحت است. اما واقعیت این است براساس قانون “نابرده رنج گنج میسر نمیشود” ترک راحت ومواجهه باوضعیتهای دشوار شرط رسیدن به زندگی ایدهال و گسترش توانمندیهای درونی است. پیش فرض اساسی این نوشتار این است که بزرگ ترین خطر، خطر پرهیزی است.
تاکی چو کرم پیله برگرد خود تنیدن
پروانه شو که باید از این قفس پریدن
در زندگی دو منطقه، دو انتخاب برای زیستن وجود دارد، منطقه امن و منطقه رشد (کشاکش)
ویژگی های منطقه امن:
1- آشنا و شناخته شده است
منطقه امن ناحیه آشنای زندگی است. در آنجا فرد احساس غربیهگی نمیکند زیرا موقعیتها و انسانها برایش شناخته شدهاند. دراین نقطه امر مجهول و غیر معمولی به چشم نمیخورد. منطقه امن برای یک کودک تازه بدنیا آمده آغوش گرم مادراست. به تناسب رشد او این ناحیه گسترش یافته و به خانواده، حوزه خویشاوندان، محله، شهر و کشور محل سکونت تعمیم مییابد. در سنن عرفانی احساس پیوستگی و دلبستگی به کل انسانیت و آشنایی و پیوند با تمام اجزای هستی جزو بالاترین مراحل شکوفایی فردی تلقی می شود.
گریه کودکان در روز نخست مدرسه و مقاومت دربرابر جدایی از والدین دلیلی جز نگرانی از منطقه آشنا و امن زندگی ندارد.
2- رویدادها پیشبینی پذیر است
در منطقه امن ابهامی وجود ندارد. اتفاقات براساس یک نظم تعریف شده و قابل اطمینان شکل می گیرند. قطعیت، از پیش تعیین شدهگی رویدادها و نیز عدم وجود غافلگیری موجبات احساس آسودگی و امنیت را فراهم میکنند.
برخی مایلند کار آزاد داشته باشند، اما عده ای سبک زندگی کارمندی را ترجیح می دهند. یکی از جذابیتهای زندگی کارمندی وجود قطعیت و نبود فراز و نشیب غیر قابل پیشبینی درشغل است.
3- عدم وجود خطر و شرایط آسیبزا
طبیعتا درمنطقه ای که چیز مشخص، ازقبل طراحی شده و نسبت به پدیدهها شناخت و اشراف وجود داشته باشد، احتمال وقوع رخدادهای آسیبزا و بروز مشکلات و چالشهای تهدید کننده به حداقل می رسد.
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
– دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
– همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
– به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
– سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را
“محمدرضا شفیعی کدکنی, در کوچه باغهای نیشابور”
گون و نسیم، شخصیتهای داستان فوق بر وجود دو نگرش متفاوت ریسکپذیر و ریسکگریز صحه میگذارند. گون نمایندگی افراد متمایل به سکونت در منطقه امن را برعهده دارد. کسانی که از تغییر، دور شدن از وطن خود اجتناب میکنند. در مقابل نسیم با برخورداری ازویژگیهایی چون هیجانخواهی و نوپذیری نمایانگر انسانهای ریسکپذیر و ماجراجو هستند. افرادی که دست از راحت طلبی و امنیتخواهی کشیده، قدم در راههای نوین و خلق تجربیات تازه میگذارند.
منطقه رشد یا کشاکش
منطقه کشاکش فاقد ویژگیهای منطقه آرامش است. در این حوزه پدیدههای شناخته شده و قابل کنترل کمتری به چشم میخورد. فرد در موقعیتهای غافلگیری متعددی قرار می گیرد. زندگی نظم و تضمین منطقه آرامش را ندارد و هر لحظه آبستن اتفاقات و رویدادهای غیرقابل پبشبینی بسیاری است که امنیت و آسودگی خیال را به مخاطره میاندازند.
منطق افراد ساکن در منطقه رشد در اشعار زیر قابل مشاهده است:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
“کلیم کاشانی”
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفتهست
دریایم و نیست باکم ازطوفان
دریا همه عمر خوابش آشفتهست
“محمدرضا شفیعی کدکنی”
چرا منطقه کشاکش، منطقه رشد و تعالی نامیده میشود؟
چالش و مشکل اشاره به موقعیتی دارد که حجم آن بزرگتر از دایره توانایی و نفوذ انسان است، بصورتیکه توان وی را برای مقابله با آن به مبارزه می کشاند. در زندگی هر اتفاق یا مسئلهای دارای اندازه، حجم یا وسعتی مشخص است. نیروها، مهارتها و اطلاعات انسان نیز دارای اندازه واحدی است. البته داشتهها ونیروها از شخصی تا شخص دیگر متفاوت است. اگر شرایط و رویدادها کوچکتر از ابعاد تواناییهای مقابلهای باشند مزاحمت و دردسری ایجاد نمیشود، چرا که میتوان به راحتی آنها را هضم کرده و چارهاندیشی نمود. اما اگر شرایط پیرامونی بزرگتر از میزان توانمندیهای درونی باشند مشکل و بحران بوجود میآید. زیرا به راحتی قابل کنترل نیستند وبرای مهار آنها نیازمند تجهیز همه منابع و تمرکز کلیه انرژیهاست.
تصور کنید دایره اعتماد به نفس یا نفوذ شما پنجاه درصد رشد کرده است. (استفاده از اعداد صرفا برای ملموس کردن موضوع و انتقال مطلب است.) رخدادی با مقیاس شصت درصد در زندگی شما نمود پیدا میکند. طبیعتا آنچه پیش رو دارید بزرگتر از منابع شما برای مقابله با آن است. بنابراین رخداد فوق مشکل یا مسئله تلقی می شود. درحالیکه فردی با هفتاد درصد رشد و توانایی در وضعیت مشابه خود را درگیر یک مخمصه نمیداند. دردسر، مسئله، چالش، بحران و فاجعه نامهایی است که شما برای مشکلات زندگی خود برمیگزینید. اما این ارزیابیها بر اساس میزان توانایی فردی و اندازه مشکل صورت میگیرد. هرچه ابعاد یک مشکل به نسبت دایره قدرت شما بیشتر باشد شرایط را بغرنجتر ارزیابی کرده و از نامهایی چون بحران و فاجعه برای توصیف اتفاقات استفاده میکنید.
—- دردسر —– مشکل —- چالش —- بحران —- فاجعه
حتی وقتی سرت درد نمیکند دستمال ببند
درست است که مشکلات ظاهری ناخوشایند داشته و آرامش و امنیت ما را به مخاطره میاندازند اما دارای کارکردهای بارز آموزشی و پرورشی میباشند. گفتیم هر مساله و بحرانی دارای اندازهای است. درصورت مقابله موثر معادل ابعاد مساله، نیرو و قدرت بالقوه درشخص آزاد می شود. شما با حل موفقیتآمیز یک مساله پوستاندازی میکنید و به میزان مساحت آن مرزهای توانایی و احساس خودکارآمدی خویش را گسترش میدهید.
در مورد مثال فرضی بالا(مواجه با مشکلی با ابعاد شصت درصد) فکر کنید که توانستهاید مسئله را به خوبی مدیریت کنید. در نتیجه تواناییهای بالقوه شما آزاد شده و دایره نفوذ و خودکارآمدی از پنجاه درصد به شصت درصد(معادل حجم مشکل حل شده) توسعه پیدا میکند. این فعل و انفعالات اعتماد باعث افزایش اعتماد به نفس و تثبیت احساس خود اطمینانی می شود.
حل موفقیت آمیز هر مشکل سند محکم خودکارآمدی است.اعتماد به نفس شما به میزان بزرگترین مشکلی است که تابحال در زندگی از پیش رو برداشتهاید.
میزان اعتماد به نفس شما به اندازه بزرگترین پیروزی است که تا بحال در زندگی کسب کردهاید.
به اندازه بزرگترین مشکلی که در زندگی حل کردهاید احساس توانایی میکنید.
به اندازه بزرگترین قدمی که تاکنون برداشتهاید خود را شایسته میدانید.
به اندازه بزرگترین تغییری که در زندگیتان ایجاد کردهاید خردمند هستید.
تجربیات و مشکلات به غنای زندگی انسان میافزاید و او میتواند با خرد و حکمتی که از رهگذر روبرو شدن با چالشها و سختیها بدست آورده با اطمینان بیشتر با مسائل بزرگتر روبرو شود و به شکل موفقیتآمیزی آنها را از میان بردارد. او نمونه اعلاء شخصی میشود که بجای دیدن مو پیچش مو را میبیند.
برای رسیدن به امنیت پایدار دستمال به سر ببندید، عزم خود را جزم کنید و از منطقه راحت زندگی بیرون آیید. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات شما را تبدیل به یک گرگ باران دیده میکند. بحران انسان را به بیدی تبدیل میکند که با هر بادی نلرزد.
نویسنده مقاله: مسعود لعلی
این مقاله در مجله راز نیز به چاپ رسیده است.
از خواندن مطالبتان که به واقع درست بود.استفاده کرده و لذت بردم
ممنون از حسن نظرتان دوست من.