
در درون هر فرد دو آدم وجود دارد. آدم برنده، آدم بازنده.
دلیلی که اغلب آدمها به جای اینکه موفق شوند صرفا روزگار سپری میکنند این است که آدم بازندهی آنها، مسلط شده است.
از کجا میفهمید که آدم بازنده صحبت میکند؟
اگر جملاتی نظیر:
توانش را ندارم
خیلی ریسک دارد
اگر شکست بخورم چه میشود؟
را میشنوید بدانید بازنده وجود حاکم شده است. این بعد از وجود تنها به امنیت و سلامت فکر میکند.
عجیب است بازنده صحبت از امنیت و سلامت میکند و در نهایت ما را در شغلی گرفتار میکند که زندگی عاری از امنیت و سلامت ارمغان آن است.
از تاریخچه خود فراتر بروید و استثناییتر و خارقالعادهتر از آنچه هستید، بشوید.
گفتن:
تواناییاش را ندارم
خیلی گران است
فقط مزایای مرا بدهید نمیخواهم ریسک کنم.
آسان است. اما این طرز صحبت یک بازنده است.
از این حقیقت ناراحت نشوید. زیرا همه ما اینها را در وجودمان داریم. من هم دارم و گاهی وقتها کنترل را ولو به مدت کوتاه، در دست میگیرد. هر روز صبح باید انتخاب کنم کدام قسمت، پولدار یا فقیر باید بیدار شود. برنده یا بازنده باید بیدار شود. این نبرد ماست.
هربار که ترسها، شکها .نقاط ضعف نفس ما پیروز میشود، قسمت بازنده است که ظاهر میشود. اگر تعهد به اهداف و تسلیم نشدن را بپذیریم غلبه بر آدم بازنده وجود ممکن میشود.
بدون هیچ ثروتی به دنیا آمدهام و بارها ثروت به دست آوردهام و از دست دادهام. پس احساس از دست دادن همه چیز را درک میکنم. در این شرایط بازنده درونی میتواند به راحتی کنترل همه چیز را بدست بگیرد. این روزهاست که امتحان میشویم.
وقتی دوستانتان میگویند: «بهت که گفته بودم» و خانواده درگوشی زمزمه میکنند: «اگر در شغل کارمندیت باقی میموندی بهتر بود.»، زمان تسلیم شدن و میدان را به بازنده وجود دادن، نیست.
به شما قول میدهم روزهایی را میبینید که وسوسه میشوید که به قسمت بازنده اجازه تکتازی بدهید. این کار را نکنید. اگر قرار است تسلیم بشوید چرا حالا؟ ادامه دادن را ادامه دهید. قول میدهم پیروزی در چند قدم از آنجاییکه بازندگان تسلیم میشوند انتظار شما را میکشد.
رابرت کیوساکی