
بیماری با حالتی زار و درمانده نزد طبیب رفت و به او گفت که بیماری عجیبی به جانش افتاده و هر جای بدنش را که فشار میدهد دردی عظیم و جانکاه او را فرا میگیرد و این درد آنقدر زیاد است که به گریه میافتد. نمیداند دچار چه نفرینی شده است که همه قسمتهای سالم بدنش ناگهان به این روز افتادهاند.
طبیب با تعجب گفت: این غیر ممکن است که همه بخشهای سالم بدن ناگهان از کار بیفتد.
مریض با قیافه حق به جانب گفت:
ببینید حتی وقتی لاله گوشم را هم فشار میدهم باز همان درد جانگداز مرا عذاب میدهد.
طبیب کمی بیمار را معاینه کرد و سپس با خنده گفت:
شما همه جای بدنتان سالم است.
مشکل شما این است که انگشت اشاره دست شما شکسته و به همین دلیل هر وقت آن را روی بخشی از بدن خود، هرجایی که باشد قرار میدهید، درد شدیدی را حس میکنید!
ای کاش به جای اینکه به جان بدن خودتان بیفتید، انگشت خود را روی سنگ و خاک و در و دیوار میگذاشتید، فورا میفهمیدید که مشکل در کجاست و بیجهت به بخشهای سالم بدن خود شک نمیکردید.
مسعود لعلی:
همه دردها از درون سرچشمه میگیرد. کسی به شما بیتوجهی میکند شما رنج میکشید و علت رنج را به رفتار او نسبت میدهید. در حالیکه علت نهایی درد، از میل عمیقتان به توجه دیگران نشات میگیرد.
کسی به شما توهین میکند مثل مار زخمی به خودتان میپیچید در حالیکه مشکل اصلی به وجود این معادله در ذهنتان بر میگردد که اگر دیگران احترام گذاشتند، محترمم و اگر احترام نگذاشتند، انسانی بیارزشم.
در زندگی ترک میشوید. در نتیجه احساس افسردگی میکنید. این تنها شدن علت رنج شما نیست. ناتوانی شما در هضم این موقعیت و شروع یک رابطه مثبت دلیل اصلی غصههای شماست.
سلام.
به معنای واقعی کلمه مطلب فوق العاده ای بود.
اجازه هست این مطلب را کپی کنم؟
با تشکر
سلام.
ممنون.
با ذکر منبع می تونید کپی کنید.
موفق باشید