
بزرگترین اشتباهی که والدین تازه فرزند صاحب شده ممکن است مرتکب شوند این است که فکر کنند آنها صاحب فرزند شده اند. مادرها بچه نمیزایند بلکه اراده بهدنیا میآورند.
هرگز خود را یک پدر و مادر نبینید که صاحب فرزند یا فرزندانی است، بلکه خود را والدی در نظر بگیرید که مسئولیت پرورش یک اراده انسانی را برعهده دارد. در نهایت آنچه انسان را از دیگر موجودات متمایز میکند برخورداری او از قدرت اراده و حق انتخاب است. در بطن موجودیت انسانی ما میل به آزادی و حق انتخاب نهفته است. هر چند کودک انسان در نخستین روزهای تولد موجودی سخت آسیبپذیر و وابسته به مراقبین خود است و از ارادهی قابل ملاحظه ای برخوردار نیست اما در روند رشد آنچه بیش از هر چیز در او شکل میگیرد میل به اعمال قدرت فردی و نمایش توانمندی فردی خویش است.
در همان اوان کودکی والدین متوجه میشوند که کودک تلاش دارد خود را اثبات کند. او از بزرگسالان تقلید میکند و هنگامی که مراقبین میخواهند به او کمک کنند یا کاری برایش انجام دهند سخت مقاومت میکند و اصرار دارد که خودش کارش انجام دهد.
بزرگترین خطری که کودکان را بهعنوان بزرگسالان فردا تهدید میکند این است که مراقبینش بجای پرورش قابلیتهای وی رابطه خاله خرسانه با او برقرار کنند و به اسم حمایت و دلسوزی اجازه عرض اندام، تجربه اندوزی و تجربه تصمیمگیری و حق انتخاب را از کودک سلب کنند.
یک پدر مادر وسواسی که بیش از حد و به شکل افراطی مراقب کودک دلبندشان هستند همانند یک والد بیتوجه و نامهربان به روان و شخصیت کودک آسیب میزنند. مهمترین نکته که باید هنگام رشد کودک باید به آن توجه کرد این است که کودک را یک کودک نبینیم بلکه او را ارادهای ببینیم که در حال شکلگیری و کامل شدن است. مهمترین وظیفه ما پرورش این اراده است. باید بستری فراهم شود که این اراده به بالاترین مرزهای خودمختاری و استقلال برسد. کودک شما قرار نیست همیشه به شما وابسته باقی بماند. قرار نیست همیشه شما مراقبش باشید و کاری کنید که آب دردلش تکان نخورد.
بلکه به او جسارت قدم برداشتن و لمس تجربههای جدید را بدهید. هر نوع کمک باید در قالب کمک به او جهت مستقل شدن باشد. هر کمک دیگر غیر از این حمایت نیست که خیانت است.
همانطور که دلبندتان بزرگ میشود باید از اعمال نفوذ و دخالت مستقیم در تصمیمگیری برای او بکاهید و اجازه دهید روی پای خودش بایستد و به خود متکی بودن را تجربه کند.
کودک شما قرار نیست همیشه وابسته و مطیع شما باقی بماند. با آغاز نوجوانی در حدود ده سالگی، به آرامی از شما فاصله میگیرد و افراد جدیدی مانند همسالان و دوستان نقش پررنگی در زندگیاش به عهده خواهند گرفت. باید بپذیرید ارادهای که شما روزی بهدنیا آوردید در حال سر و شکل گرفتن است. والدین ناآگاه هنوز به کودکشان به عنوان موجودات ضعیفی نگاه میکنند که باید کاملا مراقبشان بود و در کوچکترین مسایل زندگیاش دخالت کنند و بجای نوجوان و جوانشان تصمیم بگیرند. در این مرحله شما نمیتوانید با زور و اجبارهمانند سابق او را مطیع خود کنید.
بجای کودکتان تصمیم نگیرید. مشاور، امین و راهنمای او باشید نه یک فرمانده و مدیر دیکتاتور. شاید این کار در کوتاه مدت او را از خطا و خطرات احتمالی دور کند اما در دراز مدت وی را تبدیل به یک انسان منفعل و درمانده میکند. شما صاحب فرزندانتان نیستید. مهمترین مسئولیت شما تبدیل او به فرد مستقل و توانمند است.
این مقاله را با چند رفتار و الگوی آسیبزای والدین به اتمام می رسانم:
۱-والدین در خانه چنان شرایط راحتی را برای کودکشان ایجاد میکنند که تا زمانی که خانه را ترک نکردهاند با سختی و ناکامی مواجه نمیشوند.
۲-زمانی که بچهها وظایف جدیدی بر عهده میگیرند والدین با نصیحت و امر و نهی زیاد، موی دماغ آنها میشوند.
۳- والدین به بچهها هیچگونه مسئولیتی نمیدهند و طوری با آنها برخورد میکنند که آب در دلشان تکان نخورد.
۴-والدین مراقب تمام جزئیات بچهها هستند و در مراقبت از آنها چنان افراط میکنند که بچهها یاد نمیگیرند از خود مواظبت کنند.
۵- بچهها اگر در برابر اوامر و درخواستهای والدین بایستند در آنها احساس گناه ایجاد میکنند و بچهها را خودخواه و بیفکر مینامند.
مسعود لعلی. نویسنده و روانشناس بالینی
سلام جناب لعلی
آیا در تلگرام هم کانال دارید؟
سلام. بله دارند. از آدرس زیر به کانال ایشان وارد شوید.
http://telegram.me/joinchat/Bz1bVDxD918Gn-sVQffyOA